دکتر اسفندیار خدایی
▫️در طول تاریخ همواره فساد داخلی بزرگترین تهدید برای حکومتها بوده است؛ و حملات دشمنان خارجی فقط زمانی به ثمر نشسته که نظام ی از داخل پوسیده و فاسد شده باشد. حکومت ساسانیان وقتی شکست خورد که فساد و تبعیض بیعدالتی به اوج رسید، آنگاه نومیدی و نیتی مردم به کمک اعراب مسلمان آمد تا بساط حکومت ساسانی برچیده شد. در دوران معاصر، سقوط حکومت قاجار توسط رضاخان و سقوط حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 نمونههای تاریخی هستند که باید از آنها درس گرفت. در تمام موارد فوق مردم از اصلاحات واقعی نومید شده بودند و تغییر حکومتها تلفات و هزینه گزافی بر دوش ملت ایران گذاشت. اما قرنهاست که حکومتهای دموکراتیک غربی با انجام اصلاحات مد نظر مردم، نیازی به تغییر ندارند. جمهوری اسلامی باید از تجربیات خود و سایر ملتها در زمینه مبارزه با فساد بهره گیرد.
▫️مبارزه با فساد فردی آسانتر از مبارزه با فساد ساختاری است. میتوان فساد یک فرد را کشف کرد و او را مجازات نمود. اما مبارزه با فساد ساختاری پیچیده است و با مجازات و اعدام و زندان هم درست نمیشود. فساد ساختاری نامرئی است و همانند بختکی چنگالهای پلیدش را بر همه ابعاد زندگی اجتماعی میگستراند. در یک ساختار فاسد، فرد خاطی نه تنها مجازات نمیشود، بلکه جایگاه او ارتقاء نیز مییابد و قدرتطلبان فاسد روز به روز عرصه را بر ملت تنگ میکنند.
▫️اما یک سیستم چگونه فاسد میشود؟ ساختاری که مکانیسم نظارتی کافی از درون سیستم نداشته باشد پس از مدتی فاسد میشود و نمیتواند پاسخگو باشد. یک مدرسه را در نظر بگیرید. اگر مدیر مدرسه توسط رئیس اداره آموزش و پرورش انتخاب شود، طبیعتاً فقط به او پاسخگو خواهد بود و نظارت فقط از بالا خواهد بود. اما در کشورهای اروپایی و ژاپن و آمریکا، مدیر توسط انجمن اولیاء و مربیان مدرسه انتخاب میشود و یا این نهاد مردمی در انتخاب او نقش اساسی دارد، لذا نظارت ساختاری از پایین به بالا و در درون سیستم آموزش و پرورش وجود دارد و مدیر مدرسه باید پاسخگوی اولیاء و مربیان باشد. در آنجا مدیر انتخاب شده ضرورتی نمیبیند که چاپلوس رئیس اداره باشد، و یا برای کسب رضایت مافوق، ریاکاری کند و یا پشت ماشین رئیسجمهور بدود و لاستیک ماشین امثال و را ببوسد. (در مدارس ایران هم انجمن اولیاء و مربیان وجود دارد. اما این نهاد فرمالیته است و هیچ نقش مشخصی ندارد.)
جمهوری اسلامی چگونه با فساد ساختاری مبارزه کند؟
▫️بگذارید از قوه قضائیه شروع کنیم که قرار است پرچمدار مبارزه با فساد باشد. مطابق قانون اساسی، رئیس قوه قضائیه توسط شخص رهبر انتخاب میشود. رئیس قوه معاونینی برای خود اختیار میکند و ایشان مدیرانی را منصوب میکنند و از بالا بر عملکرد این سیستم نظارت میکنند. حال تصور کنید اعضای "شورای عالی قضائی" با راُی قضات انتخاب شود و این شورا رئیس قوه قضائیه را انتخاب کند و او از طریق معاونین و مدیران منصوب شده این سیستم را اداره کنند و بر آن نظارت دارند. در چنان سیستمی نظارت در درون این نظام قضائی و از پائین به بالا نیز وجود خواهد داشت. ضمن آنکه با انتخاب رئیس قوه قضائیه توسط منتخبین شورای عالی قضائی، این قوه مستقل خواهد شد و روی تمام ارکان حکومت مخصوصاً قدرتمندترین نهادها هم نظارت خواهد داشت و کسی مستثنی نخواهد بود. (اتفاقا رسالت قوه قضائیه در این است که بیش از همه مراقب قدرتمندترین افراد و گروهها باشد نه ضعیفترین مردم.) قانون اساسی قبل از سال 67 دقیقا همینطور بود، متاسفانه تغییر داده شد و این حکایتی دردناک دارد. اگر قرار است با فساد ساختاری در قوه قضائیه مبارزه شود باید این ساختار دموکراتیک شود. در ساختار کنونی، حتی اگر سلمان فارسی به جای آقای صادق لاریجانی بنشیند، مادام که این قوه فاقد سیستم نظارتی مستقل و از پایین به بالا باشد، اوضاع چندان تغییر نخواهد کرد زیرا سیستم زنده و ضد فساد نیست و بر خود نظارت ندارد.
▫️قوه قضائیه فقط یک مثال است. سایر بخشهای نظام ی کشور نیز نیازمند چنان اصلاحات ساختاری است. نباید عدهای خاص از بالا برای کشور تصمیم بگیرند؛ بلکه باید به مردم اعتماد کرد تا جایگاه شایسته خود را در ساختار ی بیابند. مبارزه با فساد ساختاری نیازمند اصلاحات ساختاری است. حکومتهای دموکراتیک مبتنی بر مشارکت مردم و نظارت از پایین به بالا، هرگز سقوط نمیکنند. نمایندگان مجلس باید منتخب مردم باشند نه منتخب شورای محترم نگهبان و مجلس شورای اسلامی باید عصاره ملت باشد نه عصاره یک تفکر خاص. جمهوری اسلامی باید از تجربیات خود و سایر ملتها برای مبارزه با فساد بهره بگیرد. مادام که مردم با نظام باشند، به گفته امام خمینی (ره) آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
درباره این سایت