جان سوپلدبیر آمریکای شمالی بیبیسی
در دنیا دو عدد همیشه برای دونالد ترامپ مهم بودهاند و او نیز شش دانگ حواسش به آنها بوده است. این دو عدد در ذهن او پیوندی ناگسستنی دارند.
عدد اول میزان محبوبیتش است. اهمیتش هم مشخص است. از زمان پایان جنگ جهانی دوم و انجام منظم نظرسنجی، همه رئیسجمهوریها از هری ترومن به بعد نگران عملکردشان از نظر مردم آمریکا بودهاند. چیز عجیبی نیست.
عدد دوم تراز بورس است. در حالی که خیلی از رئیسجمهوریها به این عدد توجه کردهاند، هیچکس مثل دونالد ترامپ شیفته بازار بورس نبوده است. اگر هم بودهاند مرتبا مثل او درباره آن صحبت نکردهاند.
محاسبه او این است که روند افزایشی تراز بورس باعث افزایش محبوبیتش خواهد شد، و در انتخابات ماه نوامبر پیروز میشود. لذا حتی وقتی که باد در بادبان بورس است جناب رئیسجمهور سینهاش را پر از باد میکند و به امید بالاتر بردن تراز بورس در بادبان وال استریت میدمد. و هر بار که تراز بورس به رکورد جدیدی دست پیدا میکند، او نیز با ارسال توییتی جشن میگیرد - عدد دقیقش ۲۸۰ توییت است. به عبارت دیگر، او در دوره ریاستش هر چهار روز یک بار قربان و صدقه بازار بورس رفته است.
اما بروز ویروس کرونا چهار ستون بورس را لرزانده است و تراز بورس در دو هفته گذشته سقوط کرده است. روز دوشنبه شیب این سقوط چنان زیاد شد که مجبور شدند معاملات را برای مدتی متوقف کنند. سقوط ۷ درصدی بازار باعث شد تا کلیه معاملات به مدت ۱۵ دقیقه متوقف شود تا بلکه فعالان بازار بورس بر خود مسلط شوند. آنها هم نفس عمیق کشیدند، بر خود مسلط شدند و بعد از پایان ۱۵ دقیقه بازارها به روند نزولی خود ادامه. دادند.
البته عوامل دیگری نیز باعث پیچیدهتر شدن معادله شد. مثل کاهش ناگهانی قیمت نفت به خاطر عدم توافق عربستان و روسیه بر سر کاهش تولید. اما وحشتی که به جان بازارها افتاده است واقعی است و صحبتهای دولت ترامپ نیز دلگرمشان نکرده است.
آقای ترامپ معمولا از داخل سنگرش با بحرانها روبهرو میشود. اما ویروس کرونا با هر آنچه که او تا امروز دیده است تفاوت کمی و کیفی دارد.
چه هنگام تحقیقات مولر و چه در زمان استیضاح، او با تعدادی آدم طرف بود که میتوانست مسخره کند و پاسخ دهد. خودش قطعا معتقد است که ضدحملههای خوبی دارد.
اما چطور میشود به ویروس حمله کرد؟ مقصر کیست؟ کدام گروه گناهکار است؟ کووید-۱۹ که حساب توییتری ندارد.
چیزی که در بحران سلامتی برای مردم و قطعا سرمایهگذاران وال استریت اهمیت دارد اطلاعات دقیق است. آنها از دولت انتظار دارند که با استفاده از مدارک علمی خطرات این بحران را مشخص کند و برای عبور از آن برنامه ارائه دهد.
اما دولت در آمریکا تا این لحظه نتوانسته واکنش موثری نشان دهد و پیامهای ضد و نقیضی صادر کرده است. یکی از مشخصات ثابت ریاستجمهوری ترامپ سخنان متناقض او با توصیههای مشاوران و کارشناسان بوده است. این بار هم وضع همین است.
او از ابتدای ظهور این ویروس سعی کرده است که آن را کم اهمیت جلوه دهد و آمادگی آمریکا را بزرگ.
او مدعی بود که تعداد مبتلایان به زودی به صفر میرسد. ولی چنین نشد. او گفت که کسانی که علامت بیماری دارند اگر حالشان خوب است باید سر کار بروند. ولی نباید بروند. او حتی مخالف پهلو گرفتن کشتی تفریحی گراند پرینسس در آمریکا بود، چون ممکن بود تعداد افراد مبتلا در این کشور را بالا ببرد. او به شبکه تلویزیونی فاکس نیوز گفت "دوست دارم آمار همین بماند. اصلا نمیخواهم آمار به خاطر یک کشتی که تازه تقصیر ما هم نیست دو برابر شود."
او جمعه پیش هنگام بازدید از مرکز کنترل و پیشگیری بیماری آمریکا مدعی شد که برای همه کسانی که شاید به کیت تست کرونا احتیاج داشته باشند کیت هست. ولی نیست. تا ۱۹ اسفند تنها از ۸۵۰۰ نفر در آمریکا تست گرفته شده بود، در حالی که تعداد تستشدگان در بریتانیا با جمعیتی معادل یک پنجم آمریکا بیش از ۲۰ هزار نفر بود. کارشناسان پزشکی میگویند که تعداد واقعی افراد مبتلا به مراتب بیشتر از آمار رسمی است.
سوالی که مطرح است این است که دلیل این اظهارات ضد و نقیض چیست؟ آیا آقای ترامپ قبای ریاستجمهوری را کنار گذاشته است و از همین حالا در ظاهر نامزد انتخابات وارد صحنه شده است، یا صرفا میخواهد مانع نگرانی جامعه آمریکا شود؟
روز دوشنبه که تراز بورس در سقوط آزاد بود، آقای ترامپ در توییتر مدعی شد که "سال گذشته ۳۷ هزار آمریکایی به خاطر آنفلوآنزای معمولی مردند. میانگین سالانه بین ۲۷ هزار و ۷۰ هزار است. چیزی تعطیل نمیشود، زندگی و اقتصاد در جریان است. در این لحظه ۵۴۶ مورد ابتلا داریم و ۲۲ مورد هم مرگ. به این فکر کنید!"
اما با وجود کشندگی آنفلوآنزای معمولی، نظر کارشناسان این است که این ویروس کرونای جدید به شدت کشندهتر است. یعنی همزمان که آقای رئیسجمهوری دارد در توییتر اظهار نظر میکند، مقامات بهداشتی دارند در تلویزیون و رادیو میگویند که بحران واقعی است، آمریکاییها باید واکنش نشان دهند و وضع فعلا قرار است خیلی بدتر از این شود.
شاید خواست دونالد ترامپ این باشد که مردم کما فی السابق رفتار کنند، اما در عمل چنین نیست. فرودگاهها خلوتتر شدهاند و اجاره اتاق ارزان در هتل آسانتر. شاید اگر ژل ضدعفونی تولید کنید یا تلویزیون اینترنتی داشته باشید، وضع کاسبی توپ توپ باشد، اما هوای باقی اقتصاد ابری است.
البته کاملا محتمل است که این پیامهای ضد و نقیض هیچ ضرری برای رئیسجمهور نداشته باشد. مگر بار اول است که فکر میکنیم کار ظاهرا غلطی به او ضربه خواهد زد، اما در نهایت هیچ اتفاقی نمیافتد؟
او تا به حال با چنین بحرانی روبهرو نشده است، اما تجربه ایتالیا و کره جنوبی نشان میدهد که میتواند بسیار برای ایالات متحده جدی باشد.
اما مساله آمادگی آمریکا برای مقابله با چنین بحرانی تنها به این موضوع ختم نمیشود. مساله حتی به تعطیلی برنامههای بهداشتی جهانی دولت آمریکا یا قطع بودجه سازمانهای سلامت عمومی در داخل این کشور نیز محدود نمیشود.
خیلی از این مسائل در شالوده هویتی آمریکا ریشه دارند.
آمریکا در واقعیت دولت رفاه ندارد. حمایتهایی که از شهروندان میشود واقعا ناچیز است. شاید پارهای از تمهیدات از سالیان و دهههای پیش باقی مانده باشد، یا لایحه حفاظت از بیمار و مراقبت مقرونبهصرفه اوباما برای خیلیها بیمه درمانی فراهم کرده باشد، اما با درک اروپاییها از دولت رفاه فاصله زیادی دارد.
مثلا تست ویروس کرونا را در نظر بگیرید. یکی از دوستان من در واشنگتن بعد از بازگشت از سفر دچار گلودرد و تب شد. دکترش به او گفت که کیت تست ندارد. بیمارستان محل نیز گفت که ظرفیت لازم را نداریم.
اصلا فرض کنیم که نظام درمانی توان لازم برای پاسخ به نیازهای او را داشته باشد و به او بگویند که برای تست به مطب یا بیمارستان برود. اما اگر دوست من بیمه کافی نداشته باشد یا اصلا بیمه نداشته باشد چه؟
خیلی از بیمههای درمانی در آمریکا بر اساس تقسیم مخارج کار میکنند. شما مثلا باید ۵۰۰ دلار نخست هر درمانی را از جیب خود پرداخت کنید. این مساله حتی در مورد دارو هم صدق میکند و بخشی از هزینه دارو به عهده بیمار است. بنا به تخمین رومه فایننشال تایمز، هزینه تست ویروس کرونا برای هر فرد ممکن است چند هزار دلار شود. اگر شما در حالت عادی هم دستتان به دهانتان نمیرسد، چطور میتوانید چنین هزینهای را پرداخت کنید؟
حتی اگر صرفا حالتان خوب نباشد یا با فردی مبتلا تماس داشتهاید، توصیه رسمی این است که باید دو هفته خود را قرنطینه کنید. اما این کار یعنی دو هفته بدون حقوق. دو هفتهای که شاید به بروز هیچ علامتی ختم نشود. دو هفتهای که شاید مجددا مجبور به تکرارش شوید.
اما اگر لازم باشد از مردم بخواهید که کار نکنند چه؟ در ۳۹ ایالت آمریکا چیزی به نام مرخصی استعلاجی وجود ندارد. انتظار این است که در صورت بیماری باید به کار خود ادامه دهید و برای همین احتمال انتقال بیماری نیز افزایش پیدا میکند. آنتونی فائوچی، رئیس موسسه ملی آلرژی و بیماریهای عفونی ایالات متحده، چند روز پیش اعلام کرد که افزایش موارد "انتقال شهری" واقعا نگرانکننده است.
برای مثال در بریتانیا، سرویس سلامت همگانی، ساختار فرماندهی خود را دارد که دولت مرکزی را به مطب سر کوچه وصل میکند. بلی، این سیستم بینقص نیست و ممکن است در صورت شیوع وسیع بیماری خود دچار بحران شود. کند و بوروکراتیک است. اما حداقل نخستوزیر بریتانیا تعدادی دکمه در لندن دارد که میتواند با فشار دادنشان باعث انجام یک سری کار در کل کشور شود.
رئیسجمهور آمریکا اما یک دکمه دارد که فشار دادنش میتواند به انقراض اتمی منجر شود، یک دکمه دیگر هم دارد که اگر فشار دهد پیشخدمت کاخ سفید برایش نوشابه میآورد.
در چنین مواقعی است که رئیسان دولتهای اروپایی قدرت بیشتری نسبت به فرد مقیم در کاخ سفید دارند. سرمایهداری آمریکایی وقتی حال بازار خوب است و دولت کاری با شما ندارد عالی است. اما امان از روزی که دل و دماغ نداشته باشد.
درباره این سایت